جلسات مشاوره هم خیلی خوب پیش رفت و بهمون کمک کرد ،خداروشکر یه اتفاق خوب مالی هم واسمون رخ داد که خیلی خوشحالمون کرد،خدارو شاکریم .. مثل پازل همه چیز داره کنار هم چیده میشه ... آی خدا شکرت ..
دیشب مراسم به خوبی برگزار شد .. حرفاشون رو زدند .. خانواده ها با هم آشنا شدن ، مامان و بابا و عمو و زن عمو پسر خوبی تشخیصش دادن .. خداروشکر به دل مامان بابا نشسته و خوشحال بودن همگی . یک قدم بهم نزدیک تر شدیم . حالا قرار بر این شد که امروز بریم مشاور هم ببینیم و ۳ روز دیگه جواب بدیم وبعد یک شب قول وقرار ها نوشته بشه ....
هنوزم احتیاج به دعا دارم و تو قلبم خدارو صدا میزنم ،من بهش ایمان دارم و در خوب بودن و مرد بودنش هیچ شکی ندارم ومطمئنم کنارش خوشبختم .. ایشالا قسمت در کنار هم بودنمون باشه .. به امید خدا ... ان شالله ..
امروز جمعه ۲۲/خرداد هم تولد خواهرمه هم روز کنکور بچه ها هم روز خواستگاری رسمی ما دوتا ...
خوشحالم،نگرانم،استرس دارم،میترسم،دلم قنج میره ،.... یه عالمه حس های متناقض...
کمتر از سه ساعت دیگه میان ....
تصورش تو خونمون ،تپ اتاقم خیلییییی شیرینه ...
خدا این پسر روواسه من حفظش کنه .. بهترینه واسه من ..
خدایا شکرت .. من دلم روشنه و ممنونم ازت بابت این هدیه خوبت .. خیلی دوست دارم مهربون خدای من :-*