59

امروز چهار شنبه است... چندمه؟ اگه اشتباه نگم باید ۱۲ ام باشه فکر میکنم ...

خرداد نصفیش تقریبا تموم شد .. بهار هم داره میگذره ..  هوووم 

هر روز که بیدار میشم شروع میکنم لیست نوشتن ،چیزایی که لازم دارم باید بخرم ،چیزایی که از وسایل خونه مونده که باید بگیریم .. کارهایی که باید انجام بدم .. یه عالمه میشن !! 

میدونم چشم رو‌هم بذارم آخر تابستون میشه ،میخوام با فراغ بال و خیال راحت کارهامو ریز ریز انجام بدم .دلم میخواد تا جایی که میشه آرزوهامو عملی کنم .همه چی همونجوری که دلم میخواد باشه. دلم میخواد خدا هم کمکمون کنه بیشتر . 


یه مدته دنبال یه مانتو نخی خنک قشنگ میگردم! هر چی میبینم یا تکراری ان یا دلخواهم نیس، خودمم دقیقا نمیدونم چی میخوام.اما میخوام چشمم رو بگیره در لحظه اول !!!!  تا پیداش نکنم هم به چیز دیگه ای رضایت نمیدم  :-\ 

این داستان در جستجوی مانتو خخخ :))


تصمیم جدی گزفتم برم موهای زائد چونمم بزنم ،دیگه خیلی رو‌مخمه.فقط خواهش میکنم برنگردن دیگه توروخدااا :'( 


هفته پیش با یکی از دوستام و همسرش چهارتایی رفتیم جنگل ،شب هم تا صبح بیدار موندیم و آتیش روشن کردیم و قلیون کشیدیمو‌آهنگ پلی کردیم .. چای آتیشی خوردیم.. خیلی خوووب بود..دم دمای صبح والیبال بازی کردیم .. رقصیدیم .. بساط جوجه رو راه انداختیم .. تا اونا بپزن یه صبحانه مفصل هم خوردیم  و بعدش ما خانوما یه چرتی زدیم بیدار شدیم ناهار زدیم بر بدن ... یه دست پاستور بازی کردیم(قاشق) :)) نمیدونم بلدین یا نه.. بازیش اینجوریه که باید ۷تا از یه نوعدکارت جمع کنی مثلا  ۷تاظ خاج، هر کی زودتر درست کرد میگه قااااشق :)) باید سریع قاشقارو برداری مثلا ما ۴نفر بودیم ،۳تا قاشق گذاشته بودیم که یکی میبازه. مجازاتشم یه لیوان نوشابه یا دلستر بود :)))

خیلی خندیدیم جوری که از چشمامون اشک میومد :-D :-D :-D  

تجربه خیلی خوبی بود .. داریم چندتا زوج مثل خودمون رو شناسایی میکنیم که رفتیم خونه خودمون بیشتر باهشون رفت  و آمد کنیم !

خونه  ی عشقمون کجاااایی؟ :-D  ما خیلی دوست داررریم ..


پ.ن :


بازی میلو رو دوست دارم انجام بدم^_^ 

من حافظه ام رو از دست بدم ،چجوری منو به یاد خودم میارید ؟!  

هر کی دوس داره انجام بده ;-) 

نظرات 2 + ارسال نظر
میلو پنج‌شنبه 13 خرداد 1395 ساعت 11:05

من بهت میگم که دختر بانشاطی بودی. اهل ریسک و کارای مختلف. عاشق خرید اینترنتی بودی :دی دوست داشتی چیزای جدید رو امتحان کنی مخصوصا راجع به لباس.
هراز چندگاهی توی یه خط خاصی میفتادی. مثلا یه مدت شنا کردن، کار توی شرکت های حسابداری و اینجوری...خودت رو وصل به یه چیز نمیکردی.
دختر با جنبه ای هم بودی.

:))))
ایول میلو:-D فکر کنم همون خرید اینترنتی رو میگفتی حافظم بر میگشت :)) خخخ
مرسی عزیزم بازی باحالی بود :-*

روشنا چهارشنبه 12 خرداد 1395 ساعت 15:58

سلام . لطفا در نظر سنجی وبلاگ شرکت کنید. اگر 25 ساله بودم...
n70.persianblog.ir
ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.