54

یه تحول تو‌ زندگیمون .. ایشالا که موفق بشیم ..  

53

امشب با مامان رفتیم  کلی وسیله برای آشپزخونه ام بیشتر پلاستیک جات و،... که باید میخریدیمو گرفتیمممم کلی چیزای ریزه پیزه  و‌خوشگلللل که دل آدم قنج میرفت برا گرفتنشوون :-)  

کلی کیف کردم از خرید امشب .. با قیمت های خیلی خووووب هم  !:-) 

چقد چسبید :-D 

صبح باشگاه استارتشو زدم دوباره این دفعه یه باشگاه دیگه ثبت نام کردم،از خونه کمی دورتره در عوض بزرگتره و جا گشاده برای ورزش‌ :-D 


حالمون خوبه،همینجورم بمونیم‌... خوبیم ..شکر :-* 

52

کلی عکس  گلچین کردم که باید ببرم بدم چاپ کنن ،عکسای تبریز ایل گلی که رفته بودیم هم اضاف‌ شدن و یه ۵۰تایی شدن فکر میکنم، بعد از اون باید برم آتلیه ببینم عکسای جشنمون آماده شده یا نه؟ خیلی ذوق زده ام برای دیدنشون مطمئنم خیلی خووب شدن :-)  هم کار اونا عالیه هم دکور عالی بود هم ژست ها هم ما عروس و داماد خوشگل و خوشتیپی بودیم  دیگه :-D  ^____^

بعد یه سری کارای خورده ریزم هست که باید تو‌همین دو ماهه آخر سال انجامشون بدم حتما..

چقدر خرت و‌پرتهای آشپزخونه زیاده واقعا هرررچی میخری بازم کمه انگاری و خیلی چیزا مونده ، بعد قیمتها هم بالااا اصن به چشم نمیان مثلا  فلان قدر  هزینه کردی !! 

دکوری جات رو گذاشتم برای بعد از عید که چیزای جدید هم میا بازار ..  

یه خونه دنج گوگولیه مهربون طور رااااحت شیک میخوام، راستش از دیدن خونه های اعیونی لذت میبرم اما دلم نمیخوادش واسه خودم  یه جور بازار طوری میشن مثلا  انگار‌اومدی مغازه نه خونه! اما خب منکر شیکی و زیباییش نمیشم  و‌پول کلانی که خرجش کردن .. دیروز غزاله دوستم  از خونه اش عکس گرفته بود  واسم فرستاده بود تا ببینم.. شیک بود همه چیزم در حد عالیش بود اما میدونی حس راحتی نداشتم توش که مثلا دلم بخواد برم دراز بکشم رو‌مبل  یا گلدونارو‌ آب‌ بدم یا با عشق غذا بپزم .. من تصورم از خونمون یه خونه ای که براساس سلایق من و‌امید جانم چیده شده  و طراحی شده  . یه خونه ی گرم و شاد .. جایی که تو فضاش پره از عشق و این حس رو از تک تک اسباب‌ و اثاثیه میشه دریافت کرد:-)  جزییاتشو ریز ریز برای خودم تو دفترم مینویسم تماااااام چیزهایی که دوس دارم اونجوری باشه و از کاىنات میخوام که با من همراهی کنن ..


بعضی وقتا میمونم چقدر فهمیده ای،خیلی چیزا که من فکر میکردم شاید حواست نیست رو خیلی خوب متوجه بودی و به خاطر فهمیدگیت یه جوری درستی تعبیرشون میکردی ، من از روز اولی دیدمت متوجه فهم شعور بالات شده بودم لابه لای حرفات چیزایی میگفتی که میرفتم تو فکر و  میدیدم که میتونم واقعا یه عمر بهت تکیه کنم  ... خیالم رو از خیلی چیزهاااا راحت کردی پسر .. من باید لحظه لحظه خداروشکر کنم بابت داشتنت،بودنت :-* 

51

دیروز بعد مدتها کلاس ها شروع شدن،

با همکارا خوشال‌بودیم و‌جیغ جیغ میکردیم  .. یکیشون موهاشو کوووتاه کرده بود خیلی ام‌بهش میومد،جالب بود که شوهرش میخواست که کوتاه کنه حتی کوتاه تر از الانش! برعکس بود !امید موی بلند بیشتر دوست داره و‌همیشه که حالش خوب باشه شونه میکنه و میبافشون .. 

از رنگ کردن موهای منم ذوق زدن شده بودن:-)  موهامو واسه تولدم فندقی رنگ کردم،چون بار اول بود خیلی رنگ نمیگرفت.منم رنگ گیاهی گارنیر گرفته بودم دو تا رنگ بلوند و  قهوه ای طور رو ترکیب کردم تا این بشه .. خودم رنگشو خیلی دوس دارم نمیخواستم خیلی روشن بشه و شوک بشم تا هر وقت میرم جلو آینه از خودم وحشت کنم!!

دو ماه دیگه عیده!! فک کن! 

۹۴سال پیوند ما بود .. بهترین سال زندگیمون.. سالی که عشق رو به من داد.. خیلی ازش ممنونم..

خیلی زود گذشت واقعا مثل هر سال دیگه .. اما خوش گذشت ;-) 


50

بهترین  من ، هر روز بیشتر از دیروز به داشتنت میبالم ..

 مرسی که انقدر خوبی،انقدر فهمیده ای،انقد پایه ای با من،انقد میفهمی منو‌.. مرسی مرسی ..

یه دونه ای .. هیچکی مث‌ نیست ،نمیشه .. تکی.. گلی..ماهی ..ماه.. 

آینده مون رو‌کنارت روشنه روشن میبینم انقد روشن که چشمم رو‌میزنه حتی :-) ❤

امروز وقت بلند بلند داد میزدی و خداروشکر میکردی چه حسسس‌فوق العاده ای بود‌.. 

تو بهترین مردی  عزیزم ، هیچی کم نذاشتی واسم .عاشقتم❤❤❤❤