آخخخ سرما خوردم :(( یعنی از امید جان گرفتم :-\ هعی گفت نزدیکم نشو نبوس منو آآآ :-\
برخلاف دیروز که کلی سرحال بودم ناهار یه ماکارانی خوشمززززه پختم واسه اهل خونه ، به خودم رسیده بودم . امروز از صبح که بیدار شدم همش ولو ام تو تختخواب :((
عصری هم کلاس دارم . بعدشم باید برم شعبه ،وقت مشاوره برای یکی از همکارا گرفتم ..
کاش خوب شم زودتر. بدم میاد فین فین کنم صدامم مسخره شده:'(
دیروز بالاخررره رفتیم عکسهای آتلیه مون که آماده چاپ شده بود رو دیدیم ، خیلی خوب شده بودن.خیلی هیجان داشتم واسشون.خیلی وقت هم بود منتظرشون بودم ،منتهی تو نوبت بودیم و سرشون خیلی شلوغ بود. میخوام چندتایی رو روتخته شاسی بزنم یه سری هارو برای قاب رو میزی :-)
کار جدیدم هم شکر خدا خوب پیش میره همین که میدونم آخرش یه پیشرفت عااالیه خیلی بهش خوش بینم و انرژی میذارم واسش . اما زمانم پر شده برای باشگاه وقت ندارم:-\
فروردین هم داره تموم میشه!! ۹۵ خیلی خوب واسم شروع شد و میدونم به خوبی هم تموم میشه ..