امروز ۴/۴/۹۴ ! یه تاریخ روند بامزه :-)
صبح راهیش کردم سر کار و خودم هم خوابیدم تا لنگ ظهر :-D کلاس نداشتم و دلم واسه یه لش کردن حسابی تنگ شده بود، بیدار میشم ،به کارام میرسم،دوش میگیرم پری هم تموم شده و احساس پاکی درونم بیداد میکنه :)) ، واسش لاک قرمز میزنم یه تی شرت سفید فیت تنم میپوشم با لگ آبیم،موهامو آزاذ میذارم و لحظه شماری میکنم شب بشه :-D ، دو تامون خیلی زود دلتنگ هم میشیم،دیشب بهم میگفت دیگه شبا نمیتونم تنها خونه خودمون بخوابم ! جانم :-* دیگه فردا جمعه است و خیالمون راحته که صبح نیاز نیست زود بیدار بشیم،بعله شب جمعه واسه ما هم صدق میکنه زین پس :)) ،مشکل خوابمون هم اینجوری حل کردیم که هر کس سمت خودش همونجورب که راحته و دوران مجردی (!)میخوابیده،بخوابه اما صورتمون به سمت هم باشه و دستهامون رو قفل میکنیم تو هم که تماس هم داشته باشیم تا احساس بهتری داشته باشیم ،دیشب که جواب داد و خوب خوابیدیم هیچکدوم اذیت نشدیم :-D ، هر روز بیشتر از دیروز دوستش دارم و دل کندن واقعا ازش سخته واسم،اما فکر میکنم دوری هم لازمه تا دلتنگ هم بشیم و دیدار بعدی دلچسب تر باشه واسمون ،امشب سالن بازی داشت،ازم اجازه گرفته که نمیخواستم برم اما انقد زنگ زدن که گفتم از شریک زندگیم اجازه بگیرم هر چی اون بگه :))) ،هیچی دیگه الان دراز کشیدم منتظرم تا برگرده ،همچین خانوم ماهی هستم :-D
خدایا حفظش کن واسم، خیلییییی شکرت واسه آرامش لحظه هامون
این روزامون آرووومه آرومه،
یک شب در میون خونه ماست :-D دیشب بعد از دور دور شبانه رفتیم لباساشو از خونه اشون برداره که شب برای خواب بریم خونه ما، بعد تا پامو از ماشین گذاشتم پایین خواهراش پریدن بغلم :)) انقد خنده ام گرفته بود، خب قبل از عقد هم دیده بودیم همو اما انگار الان که رسمی شدیم عزیز تر شدم :-D بعد فکر کنین همه همسایه هااومده بودن بیرون منو ببینن!!! :))) یه دختر همسایه داشتن که گویا انتظار داشته امید من، اونو بگیره :))) چپ و راست رد میشد به بهانه دیدن من میومد و میرفت،آرزو (خواهر بزرگش) واسم تعریف کرده بود قبلا چقد سراغمو میگیره ازشون که عروستون کجاست چرا نمیاد چه شکلیه قدش بلنده !؟ :)) هیچی دیگه دیشب احساس آنجلینا جولی بودن بهم دست داده بود واااو من چقد مشهورم :)) :-D خیلی خندیدیم، عزیزم سر راه واسم صدقه انداخت ،انقد خوشم اومد از این حرکتش :-*
هیچ وقت فکر نمیکردم یک نفر رو انقددددر بتونم دوست داشته باشم و بهش افتخار کنم ...
کلاس هامم خوب پیش میره و همه بچه هامو دوست دارم ،دوباره دارم عالاقه مند میشم به شغلم :-D
خدایا شکرت .. ازت ممنونیم و دوست داریم :-* ..
وقتایی که پیشمه اصلاااا نمیخوام زمان بگذره
امشب باااااا خیال راحت و بدون هیچ استرس ونگرانی با هم رفتیم پارک به عادت همیشگیمون،اما با این تفاوت که دیگه رسما همسر همدیگه شدیم ... خیلی هزار بار بیشتر لذت بخش تر و دلنشین تر از همیشه بود .....
امشب پیشم نیست و دلتنگشم اما دروغ چرا حالا رااااحت میگیرم میخوابم :))))
فردا کلاسهای این ترم جدیدم هم شروع میشه،یه وقفه ای بین تدریسم بود که امیدوارم خدشه ای به تدرسیم ایجاد نکنه،واسم آرزوی موفقیت میکنین ؟;-)
خدایا ازت میخوام هیچ وقت نذاری غرور مرد خوبم جریحه دار بشه یا بشکنه ... امید من مثل یک کوه محکم و مقاوم-ه ،خودت حافظش باش ،ممنونیم ازت