۲۲

خب خب خب ... 

یه عالمه نوشتنی دارم که باید بنویسم ....

از روز اول تعطیلاتمون بگم ...

عصر با مادرهمسر اینا رفتیم خرید و‌خوشحال و‌خندون منو هم بردن خونشون و شام نگه داشتن، شب هم بساط پیک نیک فردامون رو دو تایی چیدیم و جمعدکردیم تو ماشین و فردا صبحش ساعت ۸پیش به سوی بهشت همیشگیمون . چقدر دلم واسه اون یه تیکه جا  تنگ شده بود ،به یاد قدیما  به تفریحات  سالممون پرداختیم :-D  و غروب حرکت کردیم به سمت خونه با تنی خسته اما تبسمی شیرین بر لب :-)  ، فرداش که شنبه بود آب ها قطع شد !!! یعنی از دیشب قطع بود تقریبا با فشار کمی  میومد ، عیدی دختر دایی رو‌ نرسیدم  برم از طرفی هم دلم نمیخواست امیدم رو تنها بذارم  ، عصر رفتیم یه خرده ریز خرید داشتیم کردیم و شام گرفتیم  بردیم پارک معروف و همیشگی قدیمیمون خوردیم .. کم کم پریناز اینا هم پیداشون شد اومدن و تا پاسی از شب به بزمهای شبانه سپری شد به قول امیدم :))

دیگه فرداش هم روز جشن و عروسی بود و به رقص گذشت نصف روزش دقیقا :-D ، عصر مجلس  دندونی پسره پسر دایی  همسرم دعوت بودیم و کلی خوب بود خوش گذشت تحویل گرفته شدم و شاباش جمع کردم :)))) ، از فواید عروس شدن:-P  ، بعدش بدیو بدیو رفتیم سمت خونه ما برای مراسم شب عروسی مریم آماده شدیم ، مجلس گرمی بود و خیلی خوش گذشت  همه پایه راحت رقاص بترکون :-D  آی حال کردم  :-D  

****

امروز هم روز کاری بعد چند روز تعطیلات خیلی چسبید ،فقط اول صبحی یه خبر بد شنیدم ،یکی از شاگردام که یه دختر اگه اشتباه نکنم ۸-۹ ساله به اسم شهین بود  فوت کرده بود ،روز چهارشنبه :'(  ،رفتم سر کلاس بچه ها گفتن تیچرررررررر شهین مرده!!!!! من همینجووری چند ثانیه پلک نمیزدم  داشتم حرفی که شنیده بودمو  هضم میکردم! یعنی چی؟ شوخیه؟  چی میگن اینا؟ رفتم پیش ناهید منشی آموزشگاه میگم شهین مرده؟؟؟؟ گفت آره بهت نگفتیم ناراحت نشی :((((

 من هنوزم باورم نمیشه بچه ها ! خدا به خانواده اش صبر بده واقعا،انگار با ماشین تصادف کرده روز‌چهارشنبه :'(  از اون موقع یادش میفتم چهره اش میاد جلو‌چشمم ،.. شاکرد زرنگی نبود چند جلسه دیر اومد لغات فراموش میکرد گاهی  یکم مودی بود، اما  شاگردم  بود دوستش داشتم  چقدر شنیدن خبر مرگ برای هرکسی حتی دشمنت  بده ..لعنتی .

*****


عصر با پریناز اینا رفتم استخر بعد یکماه:-D  چسبید :-D  مهمان اونا بودم اما ناکس  اندازه یه جلسه خصوصی بهش آموزش شنا دادم :)))))  خوش گذشت اما ،پریناز یه دختر ترک  تبریزی خوشگل و خوش مشربه که بهش حس خوبی دارم فکر میکنم دوستای خانوادگی خوبی میشیم با هم مخصوصا که همسر هامون هم رابطه صمیمی دارن با هم

 

یه خبر خوب هم بدم  یکم چاق شدم :)))) این چند وقت که با منه ساخته بهم گویا :-P  ، یادم باشه در اسرع وقت خودمو  وزن کنم :-D 

خب  برم ببینم همسر کجاست داشت برای بابا  لوله چاه حیاط رو تعویض میکرد ‌:-\   نصف شبی بابا منم  یاد چه چیزا میفته ... اما میدونین یه حالی داره داماد خوووبه همسر تو باشه ، هر روز بیشتر از انتخابم خشنودم ...



+ همه ی دنیا صدقه ی چشمات ...

+ممنونیم خدای مهربونمون :-* 

نظرات 4 + ارسال نظر
مایا شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 21:06 http://white-patchouli.blogsky.com

خب دل منو بردی که تو از اون اول اولا،کجا بودی گمت کرده بودم خیلی غصم بود؟؟؟؟؟؟
هووووومممم خیلی ماچ_ محکم شاپری...

مایا:((((

من بیشتر بخدا:'(
کامنتم واست ثبت نمیشه اینجا فعلا میذارم :-*
------
واااااای مایاااااا عزیز دلممممم
باور میکنی چقدررر وقتا میشد یادت میفتادم و افسوس میخوردم که ازت خبری ندارم؟؟؟؟
هعی با خودم فکرمیکردم الان چیکار میکنین خوبین ......
چقدرررر خوشحال شدم کامنتتو با آدرست تو وب میلو دیدم.. چشمام برق زد یهو:-* :-*
خیلی کار خوبی ‌کردی نوشتن رو از سر گرفتی عزیز من

فدای محبتت بشم قربون چشمات ..ازدواجم واقعا یهویی شد.. چون مطمئن نبود نمیتونستم مکتوبش کنم باید ببخشید منو .. اما لطف خدا شامل حالم شد و بهترین هدیه زندگیم رو بهم عطا کرد‌.... آرزو کردم لحظه عقدم همه دخترای دوست داشتنی و دل پاکم اللخصوص تو هرچه زودتر غرق این حس خوش وصال بشید هرچه زودتر و بهتر و همه این روزای قشنگ رو‌تجربه کنن چون لایقشیم ...
خدا پدر بزرگ خوبت رو رحمت کن با تعاریفی که کردی عاشقش شدم!!

تو و چاچا برای من اسوه ی عشق و دوست داشتن حقیقی هستید همونقدر افسانه ای و مخملی ... :-*

بازم خوشحالم که هستی..همیشه باش:-*
حرفه جدیدت عالیه برای دختر خلاقی مثل تو ،موفق باشی :-*

میلو جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 02:21

ای جان :)) عزیزم همیشه به شادی و گردش و تفریح :*
شاباش جمع کردن عالیه :))

دختره ی طفلکی :(( کاش خانواده اش زود کنار بیان با این جریان :(((

ممنوووون :-*
خیلی حال خوبیه :-D

کاش:'(

لیدی رها سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 21:45 http://ladyraha.blogsky.com

عزیزمممم...
چه پست شاد و شنگولی

مررسی گلم

سمنو سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 01:36

خعلی فواید بیشماری داره عروس شدن :دی :))))
....
ای وای هشت نه سالهههه؟؟؟؟ طفلکیییی :((((((
....
شاپریییی؟؟؟ چرا همه چاق میشن بعد عقد؟!! :))))
وای منو ندیدی چی شدم :دیییی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.