28

از امروز میخوام چکیده ای از اتفاقات روزم رو هر شب بیام و بنویسم . تا جایی که بتونم سر حرفم میمونم .


امروز؟؟  چندم بود؟ همم آهان ۲۰ مهر ۹۴، دقیقا ده روز از جشن نامزدیمون میگذره .. چقدر روزا زود میگذرن واقعا! دو هفته دیگه تاسوعا عاشوراست! فک کن!!!!! خیلی زود گذشتا ... 

اما خوبیش اینه امسال یکی همراهمه.. یکی که از این به بعد قراره تو همه ی سال تحویلا،تو همه ی تاسوعا عاشوراها،تو همه ی شب یلدا ها ،تو همه ی مناسبت ها کنارم باشه ،دستش تو دستام باشه،باهش خاطره بسازم..

به قول خودش کاش میشد مثلا از ۱۵ سالگی همدیگه رو میشد پیدا کنیم و مال هم میشدیم :-) 

این پسره دیگه مثل جون شده برام، راستی راستی شدم ۲تا! برای زندگی مشترک زیر یه سقفمون لحظه شماری میکنم ، برای لحظه بغل گرفتن بچه مون بغض میشم ... من همه این حسای خوب رو مدیونشم و ممنونم از خدا که خواست ما با هم تجربه اش کنیم ....

دوستت دارم عشقم ،بیشتر از جونم

نظرات 1 + ارسال نظر
مایا سه‌شنبه 21 مهر 1394 ساعت 12:02

نوش جوننننتتتتتت پس همه چی :)))))

:-D :-* :-* :-* :-*

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.