چند شب پیش رفتیم یخچال و اجاق گاز و لباس شویی و تلویزیون خریدیم ... برای خونه خودمووون ...
به غایت حس خوبی بود .. بعد من از اون رو ز دارم لحظه شماری میکنم بریم خونمون :))
****
کلاس های این ترم هم تموم شدددد و یه ۱۰ روزی تعطیلات داریم .. تو فکر این بودم صبح ها برم باشگاه ثبت نام کنم از خیلی وقت پیش خواهر شوهر بزرگه و خانم برادرگفته امید با خواهرش میرن و کلی اصرار میکنن که بیا توام ،به بهونه کلاسا از زیرش در میرفتم ،تنبل شدم کمی :-\ ، کاش اراده اش بیاد دوباره ..
یه کاری هم از طرف دوستم که نمایندگی بیمه داره بهم پیشنهاد شد که احتمالا از شنبه پیگیرش بشم ...
***
دیشب برای اولین بار فلافل پختم،خیلی دوست داشت ^^
* خرید خرت و پرتهای آشپزخونه خودت
*بوسیدن نوک انگشتام از تماس لباش مسخ میشم ..
سلام من شدم خواننده ی جدیدت خوشحال میشم بهم سربزنی